جدول جو
جدول جو

معنی ریش تاب - جستجوی لغت در جدول جو

ریش تاب
ریش مجعد، (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش بابا
تصویر ریش بابا
نوعی انگور با دانه های دراز و درشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش تراش
تصویر ریش تراش
کسی که موی سر و صورت افراد را اصلاح می کند، تراشندۀ ریش، وسیلۀ کوچک برقی برای تراشیدن موی صورت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش تاب
تصویر آتش تاب
کسی که مواد سوختنی در کوره می ریزد، تون تاب، گلخنی، کوره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش کاو
تصویر ریش کاو
طمع کار
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گول، گردنگل، انوک، شیشه گردن، سبک رای، تپنکوز، دنگل، خام ریش، کم عقل، فغاک، دنگ، خل، کاغه، لاده، چل، غمر، تاریک مغز، کانا، دبنگ، نابخرد، کهسله، بی عقل، غتفره، کردنگ، خرطبع، بدخردبرای مثال هرکسی شد برخیالی ریش کاو / گشته بر سودای گنجی کنجکاو (مولوی - ۶۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ رُ تَ / تِ)
آنکه ریشه ها و طره های پرده و جامه را بتابد، هدّاب. (ملخص اللغات حسن خطیب) (از دهار). فتال. (دهار) (مهذب الاسماء). ریسمان تاب
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
صبور، با شکیبائی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ریسمان تابد طناب باف تابنده ریسمان، تاب دادن و بهم پیوستن رسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریش کاو
تصویر ریش کاو
نا فهم، کودن، طمع کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریش بابا
تصویر ریش بابا
قسمی انگور دارای دانه های درشت و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قاب
تصویر پیش قاب
پشقاب، بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد، مقدم پیشرو: پیشتاز عرصه بلاغت، آنکه در مقدمه گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه: پیش تازان توپخانه
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی صیقل کرده که آن را با آب لیمو تر کرده باشند بوضعی بر آتش گذارند که بنفسجی گردد، نوعی رنگ سیاه که بر تیغ و قرصهای سپر و مانند آن مکالند، سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تابنده گوش پیچنده گوش، گوش تابیده پیچیده گوش، تاب دادن گوش برای تنبیه گوشمالی، پارچه ایست که دور گوش و سر پیچند: گوش پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریش بابا
تصویر ریش بابا
نوعی انگور با دانه های درشت و دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریش تراش
تصویر ریش تراش
((تَ))
اسباب معمولاً برقی برای تراشیدن موی صورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش تاز
تصویر پیش تاز
پیشرو، طلایه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
Unhurriedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
Beady
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
不匆忙地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brillante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
senza fretta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brilhante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
de forma tranquila
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
明亮的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
блискучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
błyszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
powoli
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
без поспіху
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
glänzend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
langsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
блестящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
не спеша
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شتاب
تصویر بی شتاب
de manera tranquila
دیکشنری فارسی به اسپانیایی